مادام بوواری ؛ گوستاو فلوبر

منتشرشده: مارس 23, 2010 در نقد رمان و داستان كوتاه, گوستاو فلوبر, ادبيات داستاني فرانسه

به راستی چه کسی می تواند مانند فلوبر این قدر ساده و تلخ بنویسد ؟ نه ، اشتباه نکنید ، مادام بوواری از هر نظر از تربیت احساسات فلوبر پایین تر است ، ولی معروفیت این رمان به مراتب بیشتر از تربیت احساسات است . شاید بیشتر به محتوای آن برگردد ، محتوایی که تازه در سالهای نیمه ی قرن نوزدهم باب شده بود و مسائل این چنینی ، یعنی خیانت زن به شوهر و در کل فیزیولوژی و روان شناسی زن و زناشویی ، تازه داشت وارد ادبیات می شد . پیشگام این جریان ، بالزاک ، بود . کسی که با نوشتن رمان هایی مثل زنبق دره ، زن سی ساله و فیزیولوژی زناشویی ، با بی پردگی رئالیسم خاص خود ، فرانسویان را از خواب رمانتیسم بیدار کرد . البته هرگز این سبک در زمان خویش مورد استقبال چندانی قرار نگرفت و تنها چهره ی این زمان ، همان بالزاک بود . اما در ادامه چهره ای ظهور کرد که تمامی جریانات ادبی بعدی به نوعی وامدار او و رمان های اصلی او یعنی تربیت احساسات و مادام بوواری قرار گرفتند .

مادام بوواری داستان زنی ست که از زندگی خویش راضی نیست ، قانع نیست و نمی تواند زندگیش را با یک مرد سپری کند ، این از دردسرهای سی سالگی زنان است که به گذشته ی خویش می نگرند و بر سر دوراهی ای قرار می گیرند که وفادار بمانند و یا تن به فاسق دهند . این دوراهی ها و تصمیم های قهرمانان است که مفاهیم فلسفی جدیدی را در ادبیات به وجود آورد . هیچ زن و مردی نمی توانند ادعا کنند که در تمامی سالهای زندگی خویش به یکدیگر علاقه مند باقی می مانند و یا حتی نمی توانند بگویند که به زنان و مردان دیگر فکر نکرده اند . این یک چیز بدیهی ست . اما رویکرد نویسندگان مختلف در قبال این تفکر متفاوت بوده است . مادام بوواری شاید شاخص ترین رمان در این جریان باشد که رویکردی بیشتر حکیمانه و نه اومانیستی در پیش گرفته است . قرن نوزدهم هنوز زمانی بود که قباحت این کار بسیار زیاد تلقی می شد . همان طور که ما در زنبق دره می بینیم که زن در مقابل تمایلات شهوانی خویش تقوا پیشه می کند ولی در پایان عمر خویش حسرت می خورد . این دوگانگی شاید بالزاک را از دیگر همتایان خویش متمایز می کند . اما فلوبر خیانت های اِما ، قهرمان داستان را ، با زوال خاندان در دوخط موازی قرار می دهد یعنی او خیانت را زمینه ای برای زوال و فساد خاندان می داند . سست شدن بنیاد خانواده ها ، البته من با این موافق نیستم و فکر می کنم زن و شوهر از هم جدا شوند به مراتب بهتر از این است که به یکدیگر خیانت کنند . البته در سر راه این ها مشکلاتی هست :

طلاق ممنوع بود ، زنان هنوز قدرتی در اجتماع نداشتند و هنوز بنیان خانواده آن قدر مقدس بود که هرگونه جدایی گناهی کبیره محسوب می شد . این ها دلایلی بود که اروپا را از همان زمان به رسم معشوق و معشوقه گیری انداخت . فلوبر  با همان نگاه پوچ و تلخ خویش ، این ها را حکیمانه می نگرد و با بی رحمی و سادگی کلمات را از پی هم می آورد و قهرمانان خویش را به ورطه ای هولناک می اندازد .

بزرگترین مشکل شارل بوواری ، این است که خیلی انسان خوبی است !! همیشه به انسان های خوب خیانت می شود . او مردی ست که نمی تواند به جز نقش یک پدر خوب و یک شوهر خوب کس دیگری باشد . البته او دکتر خوبی هم نیست و یک مرد ایده آل ، آن هم در چشم زنان نیست .و اِما زنی ست که اینک در آستانه ی سی سالگی از خواب و غفلت دوشیزگی و آن باورها و مزخرفات کاتولیکی و دینی برخاسته و سعی در ارضای شهوات و آرزوهای فروخفته ی خویش دارد . همه چیز برای یک خیانت فراهم است . می بینید ، این گونه است که زناشویی به شکست می انجامد .

این تفکر بعدا ً به طور کلی با افکار پست مدرنیسمی و اومانیستی جایگزین شد و آزادی های جنسی برای زن و شوهر به عنوان چیز عادی تلقی شد . تلاش امثال فلوبر نتوانست اخلاقیات سست اروپا را تغییر دهد .

در اهمییت این رمان همین بس که یوسا کتابی را در نقد آن نوشته ( عیش مدام ) . این کتاب همراه با تربیت احساسات ارکان اصلی سبک فلوبر را تشکیل می دهند .

کتاب نامه :

مادام بوواری ، گوستاو فلوبر

( این کتاب با ترجمه های م.به آذین ، مهدی سحابی ، محمد مهدی فولادوند و … به چاپ رسیده است )

بیان دیدگاه